فاطمه احمدی:
بهمن فرسی را کسان بسیاری با انتشار و به روی صحنه آوردن همزمان نمایشنامهاش «گلدان»، در سال ۱۳۴۰، آغازگر تئاتر پیشتاز ایران میدانند اما روند کار قلمی او در واقع از سال ۱۳۳۲، به صورت ژورنالیست در مجله فردوسی با نام مستعار «مفر» آغاز شده است. اشتغالش به ژورنالیسم حرفهای، با وجود خواستار و دوستدار حی و حاضر، به علت دلزدگی خود او از کار مطبوعاتی شش هفت سالی بیش دوام نمییابد. او پس از آن و تا امروز، در کنار پرداختن به مشاغل گوناگون غیرهنری و شبههنری برای گذران زندگی، هنرمندی بوده است مستقل، آزاده، معترض، همواره فعال و در جستوجوی «نو» و «دیگر».
انتشار پنج دفتر شعر در کنار نگارش بیش از ده نمایشنامه و سفرنامه و تعداد زیادی نقد و بررسی، نمونههایی از فهرست پرشمار آثار اوست. مردی که به گفته نادر نادرپور از بابت توش و توان پرداختن به هنرها، «هنرمندی از تبار همه فنحریفان رنسانسی»ست. برای فرسی از بابت گونهگونی هنرهایش همتایی نمیتوان سراغ کرد. در هر نمایشنامه او میتوان دستاوردی تازه یافت. او نمیتواند به عشق خودش، هنر تئاتر، بس کند؛ منظومه معروف شهریار را از ترکی به نظم فارسی برمیگرداند، پنج داستان شاهنامه را به تنهایی ویرایش، نثرنویسی، گویندگی، نقالی، نقشگویی میکند (که به صورت یک آلبوم شامل هفت سیدی در تهران و لندن تولید و منتشر شده است)، به سیاحت جهان میرود و مهر و نشانی نو از قالب سفرنامهنویسی در برابر میگذارد، برای داریوش مهرجویی در فیلم بازی میکند. برای اسماعیل شنگله در تئاتر تلویزیونی ظاهر میشود. برای تلویزیون واریته نوروزی ترتیب میدهد. پانزده نمایشگاه از کارهایش در زمینه هنرهای تجسمی در انگلیس و آمریکا و آلمان برگزار میکند و به تازگی هم با انتشار تازهترین اثرش «آآآن»، بار دیگر پرداخته است به داستان مصور برای کودکان.
من با بف بزرگ، چهار سال پیش در لندن در یک پسین خسته تابستانی، آشنا شدم. در مدرسه فیلم لندن درس فیلمسازی میخواندم و دواندوان خودم را رسانده بودم به محل ملاقات دوست مشترکم با او به صرف چای و گفت و گو. تمنای دوستم، آن طفل خل بانمک، این بود که او را راضی کند به شعر و نمایشنامهخوانی در یک مراسم و غرض از دعوت من هم این بود که اگر توانستم ضرب و زوری به سمبه کمزور و بینوایش اضافه کنم. خیال میکردم با آن لبخند گشاد بر صورت و یک جفت گوش حریص و دو چشم مشتاق طفلانهام، دل گهگاه نارحیمش به رحم میآید که نیامد!