يادداشت مترجم: پس از اينكه فيلم لوياتان موفق شد در جشنواره كن 2014 جايزه بهترين فيلمنامه را از آن خود كند, بر آن شديم تا گفتوگويي با كارگردان فيلم, آندري زوياگينتسف, و فيلمنامهنويساش, الك نگين, داشته باشيم. به دليل شركت در جشنوارههاي مختلف موفق نشديم مصاحبهاي با زوياگينتسف ترتيب دهيم. گفتوگو با الك نگين انجام شد. اما زوياگينتسف با عذرخواهي از انجام ندادن گفتوگوي ايميلي, يادداشتي براي مجله نوشت كه در زير ميخواهيد.*
انسان در جايگاه «بندهي خداوند» موضوعي و ايدهاي است که هر انساني به زعم خود از درون در حال تلاش و کلنجار دروني با آن، براي يافتن مفهوم خدا نزد خويش است. اين مساله نيازمند پاسخ دادن در حيطهاي محدودتر است و براي هر کس، به واسطهي خويش پديد ميآيد.
«بنده خدا بودن» مسالهاي انساني دربارهي ابژه است. هميشه اين مقياس کامل نيست ولي قابل تشخيص است: کم پيش ميآيد اگر کسي خود را آزاد احساس نکند، فکر کند در موقعيتي خاص همانند فردي آزاد رفتار کرده است. انسان گرفتار ترس, فقر و بيهويتي، زندگي پر از تصويرهاي مبهم و مهآلود، ترس از مرگ قريبالوقوع، چطور ميتواند ارادهي خود را، اين گنج عظيم را, داوطلبانه در برابر تضمين خيالي امنيت، حمايت اجتماعي، يا خيال واهي اشتراک به شخصي حقوقي بدهد مگر اينکه چشم از آزادي خويش پوشيده باشد. نگاه توماس هابز به دولت به عنوان هيولايي ساختهي خود انسان براي اجتناب از جنگ «همه عليه همه»، و تمايلي قابل درک براي دستيابي به امنيت در ازاي معاوضهي تنها دارايي خود -يعني آزادي- نگاهي مستقيم است در مورد سازش انسان با شيطان. چطور است که ما همه از زمان تولد، داغ گناه آدم را به دوش ميکشيم، همان طور هم ما در شرايطي که ميتوان دولت ناميدش به دنيا آمديم. قدرت معنوي تسلط دولت روي انسان هيچ حد و مرزي نميشناسد. اتحاد سنگين و غمانگيز از مردم و دولت، زمان زيادي موضوع زندگي مردم روس بوده است. حالا اين قضيه، موضوع فيلم ما هم هست. اين فيلم، تابلويي ساختهشده از مواد و ابزار روسي است زيرا من وابستگي ژنتيک و نزديکي با مواد و ابزار و بسترهاي ديگري احساس نميکنم.
با اين حال من عميقاً معتقدم که در هر جامعهاي که ما تجربه زندگي در آن را نداشتهايم، توسعهيافتهترين جوامع يا منسوخترين و کهنهترينشان، همهي ما قطعاً در برابر اين انتخاب قرار گرفتهايم. مثل يک برده زندگي کردن يا مانند انساني آزاد. و اگر سادهلوحانه بر اين باوريم که ممکن است نوعي از ساختار دولتي باشد که ما را از اين انتخاب برهاند، سخت در اشتباهيم.
در زندگي هر انساني ساعتي فرا ميرسد که او بايد رخ در رخ سيستم قرار بگيرد و از احساسش در مورد عدالت و خدا بر روي زمين دفاع کند. و دقيقاً به اين خاطر است که هنوز هم ميتوان اين سوالهاي وحشتناک را در مقابل مخاطب و تماشاگر قرار داد، و به اين خاطر است که هنوز ميتوانيم در نزديکيمان قهرمان تراژيک بيابيم يا همان «پسر خدا» را سرزمينمان از دست نرفته است، براي من و براي همهي کساني که اين فيلم را برايشان ساختهام.