محمدحسین میربابا:
مقدمه:
سینمای مدرن محصول دوران پس از جنگ جهانی دوم در اروپاست. هرچند خود سینما از بدو تولد پدیدهای مدرن به شمار رفته و محصول دوران مدرن بهحساب میآید، اما پیدایش سینمای مدرن متعلق به دوران تاریخی خاصی است که بیش از پنج دهه از آغاز سینما فاصله دارد. دورانی که اتفاقاً از حیث مواجهه با مدرنیته و دستاوردهای آن همراه با نگاهی تاریک به دوران مدرن است. دستهبندیهای تاریخی سینما تا قبل از ورود به دههی پنجاهِ سینمای اروپا شامل سبکهای سینمایی برگرفته از سبکهای مدرن هنری از یک طرف و همچنین سینمای هالیوود بهعنوان بزرگترین صنعت تولید فیلم در جهان از سوی دیگر بود. سبکهای هنری شامل امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم، رئالیسم شاعرانه و نئورئالیسم ایتالیا که همگی سبکهایی اروپایی به شمار میآمدند و برگرفته از نگرش مدرن به هنر بودند. نگرشی که ریشه در تفکرات اندیشمندان و همچنین دستاوردهای هنری نقاشان و معماران و ادیبان قرن نوزدهم داشت. اما با وجود این این سبکها سینمای مدرن را شکل نمیدهند. چراکه هرکدام برگرفته از جهانبینی مجزا و وابسته به جغرافیایی محدود هستند. مثلاً اکسپرسیونیسم متعلق به آلمان اوایل قرن بیستم است، یا امپرسیونیستها متعلق به فعالیتهای هنری اواخر قرن نوزدهم در فرانسه هستند. همانگونه که رئالیسم شاعرانه نیز ریشهای فرانسوی دارد، یا نئورئالیستها به ایتالیای پسافاشیسم تعلق دارند. از اینرو کلیت یکپارچهای در قالب سینمای مدرن از این سبکها به دست نمیآید.
سینما در امریکا بهعنوان قطب صنعتی تمامیتی از الگوهای کلاسیک در روایت و فرم را بر نظام استودیویی عرضه کرده بود. سینمای کلاسیک با ژانربندی و آثاری که عمدتاً از الگوهای ثابت روایی پیروی میکردند بهعنوان یک محصول امریکایی فیلم را به عنوان مهمترین ابزار سرگرمی در جهان معرفی کرد. این مسئله صنعت سینما را به بزرگترین صنعت سرگرمی در قرن بیستم تبدیل کرد. ازاینرو فیلم تنها مشتی الگوی تکراری و قابل فهم را در قالب داستانهای مختلف و ژانرهای متنوع عرضه میکرد و نسبت به درگیری ذهنی تماشاگر با ساحتها و مفاهیم اجتماعی و سیاسی و تاریخی و درکل ساحتهای معرفتی نقشی بر عهده نداشت.
سینمای مدرن با دو صورتبندی مشخص شکل گرفت. از یکطرف محصول اروپای پس از جنگ جهانی دوم و تجربهی شکست ایدههای مدرنیته است و از طرف دیگر در فرم و روایت و حتی تِم و مضمون کاملاً در نقطهی مقابل سینمای کلاسیک قرار میگیرد که البته هر دو این صورتبندیها ارتباط معنایی مشخصی با یکدیگر دارند. چراکه ایدههای سینمای مدرن که برگرفته از تجربهی شکست مدرنیته از یک طرف و دوران تاریک و یأس اجتماعی-فلسفی ملتهای اروپایی درگیر جنگ جهانی از طرف دیگر بوده، بهنوعی ایدههای سینمای کلاسیک را که عمدتاً خوشبینانه بهنظر میرسیدند زیر سوال برده است.