محسن خیمهدوز :
۱- شبهفیلم چیست؟
«شبهفیلم»ها در تاریخ سینمای ایران تاریخچۀ طولانی دارند. و با آنکه فضای سینمای ایران محل مناسبی برای تولید «شبهفیلم» بوده و هنوز هم هست، اما تاکنون شناخت دقیقی از این پدیده به ثبت نرسیده است.۱
«شبهفیلم» یک پارادایم سینماییست که بخشی از جریان سینما را تشکیل میدهد. «شبهفیلم» الزاماً به معنای «فیلم بد» یا «فیلم مبتذل» نیست بلکه میتواند بخشی از جریان سالم سینما هم به حساب آید. در عین حال که ماهیتاً «فیلم» نیست.۲
«شبهفیلم»، هم یک نقاب سینماییست برای آنچه «فیلم» نیست. انبارهایست از کالاهایی که فیلمساز میتواند از آن بهره ببرد اما خودش فیلم نیست. شبهفیلم گاه از تمام وسایل و امکانات فیلم و سینما بهره میبرد تا فیلم ساخته نشود، فیلمسازی شکل نگیرد و تکامل نیابد. مثل کارمندی که خود را مشغول میکند تا بیکاریاش پنهان بماند. پدیده موسوم به فیلمفارسی نماد بارز شبهفیلم بود، همانطور که در سینمای امروز ایران هم «لمپنیسم سینمایی» نماد شبهفیلم معاصر است.
شبهفیلمها، هیچکدام ارزش فیلم ندارند و نمیتوان آنها را در ذیل و عنوان «فیلم» طبقهبندی کرد (مگر آنکه روزی ساختارها و تعاریف به طور جمعی تغییر کند و جامعه سینمایی جهان، برای شبهفیلم تعریف دیگری ارائه کند).
شبهفیلمها، با وجود آنکه فیلم نیستند، جایگاهی در بازار تجاری سینما ندارند، و ارزشهای ساختاری فیلم هم در موردشان مصداق و معنا ندارد، اما به دلیل معتبربودنشان از امتیاز بزرگ برخوردارند و آن الهامبخشبودن برای گروهی است که میخواهند «فیلم» بسازند.
ریتم در فیلمفارسیهای سیاه و سفید و نیز سنتزهای گوناگون از ترکیب داستان و مستند، دو نمونه از الهامبخشی شبهفیلمها برای ساخت فیلمهاست.
از منظر تحلیلی و تئوریک میتوان جایگاه شبهفیلم در سینما و فیلمسازی را با جایگاه متافیزیک در نظریهپردازیِ علمی، قیاس کرد.
همانطور که تحقیقاتِ علمشناسیِ فلسفی (فلسفۀ علم) در مورد گزارههای علمی نشان داده، متافیزیک و گزارههای متافیزیکی بخشی اساسی از پیشفرضهای نهفته در دستگاه معرفتیِ پژوهشگر است، بیآنکه با گزارههای علمی اشتباه گرفته شوند، دستگاه زیباشناختی فیلمسازی هم از منطقهای آزاد اما غیرفیلمی و گاه غیراستاندارد برخوردار است که از یکسو «فیلم» نیست و از دیگرسو به مثابه خاک حاصلخیزی میتواند به الهامبخشی برای فیلمسازی کارآمد و مفید باشد.
همانطور که در علم، یکسانانگاری گزارههای متافیزیک و تجربی خطرساز است، در فیلمسازی هم عدم دقت به تمایز «فیلم» و «شبهفیلم» مخرب است. به همین دلیل در سینما و فیلمسازی، خطر آنجاست که شبهفیلمها تبدیل به پارادایم اصلی فیلمسازی شوند و به تدریج فیلم و فیلمسازی حذف شده و پدیده شبهفیلم سینما را فراگیرد. همانطور که در دستگاه معرفتی، بسیاری همین اشتباه را مرتکب شدند و گزارههای متافیزیکال (شبهعلم) را با گزارههای علم (فیزیکال) اشتباه گرفتند و جوامع بشری را به جای آنکه به سوی دانایی ببرند، اسیر ایدئولوژیهای شبهعلمی رنگارنگ کردند و به تحقیر آگاهی و اندیشه پرداختند، تحقیری که نتیجهاش حذف معرفت، نقد و زیبایی از چرخه عمل اجتماعی بوده است.
برای فهم بهتر شبهفیلمها و نحوه ارتباط آنها با فیلمهای مستند و داستانی، باید ابتدا دو گونه متمایز شبهفیلم را شناخت. دو گونهای که نهایتاً در یک فضای بزرگتر به هم مرتبط شده و همماهیت میشوند.