سایهی نظریه آشوب که بیش از چهار دهه بر سر علوم انسانی سنگینی میکند، گذشته از جنبه تحلیلی و ذهنی آن در عرصهی ادبیات خلاقه نیز بسیار تاثیرگذار بوده است. هیروگلیف این شماره بر آن است تا با فتح بابی در این زمینه و معرفی مقدمات و ابعاد این نظریه، شگرد برخی از نویسندگان اثرگذار و متاثر از این نظریه را تشریح کند. «جنایت مکتوب»، با ارائهی نمونههایی از آثار بیلاماتاس و بولانیو در کنار معرفی مختصری از نگرش علمی پریگجین و رویکرد انتقادی فیلیپ سولرس سیر پیدایش نظمهای نوینی
بیشتر بخوانید
پویارفویی : در مقالهی «رمان و تجربهی حدها»، فیلیپ سولرس تعریف درخور تامل و در عینحال سهل و ممتنعی از رمان به دست میدهد: «رمان شیوهای است تا جامعه با خودش حرف بزند.» از همین جملهی به ظاهر ساده چنین برمیآید که رمان از جامعه -یا بهتعبیر دقیقتر به نیابت از جامعه- حرف نمیزند، بلکه کاری میکند تا جامعه خود به سخن درآید. علاوه بر این، پیداست که در تجربههای متعارف و عادی روزمره، جامعه از عهدهی ایجاد چنین شیوهای برنمیآید. از اینرو، سولرس مباحث ادبی زمانهاش را در دو
بیشتر بخوانید
صابر نجمی : «امر انتزاعی نمیتواند توضیح بدهد، بلکه خود باید توضیح داده شود. و هدف، کشف مجدد امر ازلی و کلی نیست، بلکه یافتن شرایطی است که بر اثر آن چیزی نو تولید شود» (ژیل دلوز) نفس وجود نوشتار ادبی و حتی توسعه و ارتقای کمی آن، به معنی تداوم و برقراری ادبیات نیست. ادبیات بیش از هر چیز در ناممکنی خود نظر میکند. شرایطی را میتوان فرض کرد که رمانها و مجموعه داستان کوتاههای متنوع و متعددی منتشر بشود. اشخاص بسیاری با شور و امید اراده به
بیشتر بخوانید
دینو دریژنسکی – پیام چمانی: «در این گیر من تنهایم./گمشده در گذشته/ (زیرا آدمی، فقط، از یک دوران در زندگیاش برخوردار است.)» این سه سطر، این بند از شعر «بیرقهای زیبا»ی پازولینی، بهانهی خوبی است برای طرح وضعیتی که نه میشود تحملش کرد و با آن ساخت و نه تا این لحظه چارهای برای عبور از آن به نظر میرسد. دورانی -با همهی خصایص و انگارههای آن- خاتمه مییابد، ولی پذیرش چنین خاتمهای غالباً دردناک به نظر میآید. درک خاتمهی یک دوران مستلزم برخورداری از استعداد فراموشی است. دست بر قضا
بیشتر بخوانید
ایوسیپ برودسکی – ترجمه: مازیار کمالی: آنگاه که ذهن خستهات تعادل از کف میدهد، آنگاه که پلههای این نردبان، بسان عرشه، از زیر پاها میگریزند، و آنگاه که تنهایی شبانهات -تفی نثار بشریت میکند تو میتوانی به جاودانگی بیندیشی و در نجابتِ ایدهها، فرضیهها و درک هنر، و -راستی- خودِ مسیح در شکم پرورانیدنِ مادونا تردید نکن اما بهتر است در پیشگاه آن ذاتِ وصف گریز با آن گورهای ژرفش، که بعدها، با نشستن غبار زمان، بسی دلچسب مینماید، سر تعظیم فرود آوری
بیشتر بخوانید
روبرتو بولانیو – ترجمه: پیام چمانی: خوب گوش کن پسرم: بمب میریخت سر مکزیکوسیتی ولی هیچکس ککش هم نمیگزید. با هوا سم به خیابانها و پنجرههای باز آمد. تازه از خوردن کنار کشیده بودی و از تلویزیون کارتون تماشا میکردی. در اتاق خواب کناری سرم گرم خواندن بود که دریافتم رو به موتایم.
بیشتر بخوانید
هیروگلیف این شماره به نسبت بین بیماری و ادبیات میپردازد. پایبست بحث مقالهی مفصلی است از ژاک رانسیر که سیر تحول «ادبیات» را در عرصهی رمان با صورتبندی دو بیماری «هیستری» و «اسکیزوفرنی» -در آثار نویسندگانی مثل بالزاک، فلوبر، و ویرجینیا وولف- تحلیل میکند. چه میشود که ادبیات در مصاف با دانش پزشکی، درمان خاص خود را ابداع و تجویز میکند. رانسیر بر این نظر است که در گذار از قرن نوزدهم به قرن بیستم ادبیات با تامل در مفهوم سلامت و بیماری شکل میگیرد. در «این مسئلهای شخصی است»،
بیشتر بخوانید
ژاک رانسیر – ترجمه: پویا رفویی: چرا اما بواری بایست کشته میشد؟ به روشنی این طرز از طرح پرسش یکخرده چپاندرقیچی است. پرسش از اینکه چرا شخصی میبایست کشته میشد متضمن آن است که آنشخص را بکشند، که از قرارْ فوت چنین اشخاصی را به منزلهی جنایت احراز کرده باشند. حال آنکه موارد اتهامی آشکارا ساختگی به نظر میرسد. حتی آنانکه هیچ وقت مادام بواری را نخواندهاند، دستکم این یکچیز را میدانند که: هیچکس اِما را نکشت، او خودکشی کرد. آنها که کتاب را خواندهاند میدانند که اِما، پیش از مسمومشدن،
بیشتر بخوانید